باران و قصه‌ی وجود

  باران و قصه‌ی وجود باز باران با ترانه با نوای بیکرانه در هوای بی‌بهانه در وجود شاعرانه در قلبی عاشقانه می‌خورد بر بام خانه                   یادم آید لحظه‌ی ناب لحظه‌های عاشقانه در پناهی بی‌کرانه در وصالی جاودانه در شروعی شاکرانه                     کودکی در گهواره بودم خردسالی شادمانه نوجوانی سرمست و حیران جوانی در بند […]

نوشتن

نوشتن را دوست دارم   نوشتن را دوست دارم؛ زیرا با نوشتن از قل و زنجیرهای زنگ زده افکارم رها می شوم، از بایدها و نبایدهایی که جهانماان را تاریک کرده است . نوشتن را دوست دارم زیرا آنچه را که نمی‌توانم با زبانم بیان کنم روی کاغذ جاری می شود. نوشتن را دوست دارم […]

محبوبم

محبوبم تو در کرانه های عشق وجودم لنگر انداخته ای و حتی لحظه ای از ساحل آرامشم دور نیستی. محبوبم!  دلتنگی هایم با تو به پایان می رسد و من آزاده ای در کشاکش روزگارم می‌شوم. محبوبم!  شوق حضور به درگاه وجودت مرا لبریز می کند و سر می روم از مهر وجودت. محبوبم!  دنیای […]

سپاسگزاری

سپاسگزاری دومین روز چالش نوشته صبحگاهی رابا سپاسگزاری آغاز می کنم . به شکر و میمنت یه روز دیگه با سپاسگزاری  آغاز شد . خدواندا سپاسگزارم که به من امروز هم فرصت زندگی ، رشد و آرامش و حرکت در مسیر بهبودی دادی .لحظه های حضور اندک و نیاز ما به آن بی نهایت تا […]

اولین صفحه صبحگاهی

اولین صفحه صبحگاهی اولین صفحه صبحگاهی را رسما از روز چهارشنبه  8 تیر 1401 استارت زدم با امید آنکه این صفحات بدون وقفه ادامه پیدا کند . یک روز دیگر پر از برنامه و شلوغی آنقدر که ذهنم منفجر می شود ، هزاران کار که نمی توانم آنها را طبقه بندی کنم . چند روزی […]