بانو نرگس داوری

شاهین اقبال

شاید باورتون نشه .

شاهین اقبال اسم یه آدم نبود.

اسم یه پرنده هم نبود.

شاهین هم نبود.

پس چی بود؟

یه آرزو بود که تو دل آدمها می‌چرخید و از این دل به اون دل می­ شد .

یه نگاه به صورت این می ­کرد و یه لبخند به دیگری.

خلاصه که وهم و خیال هم نبود. هم واقعی بود هم خیالی.

چی بود کی بود نداریم .

فقط اینکه یه حس خوبی بود که مثل یه پرنده از این بوم به اون بوم می­رفت.

تازه نگفتم خیلی هم خوش الحان بود.

از چرایی حس و حال آدم­ها گاهی به وجد می ­اومد و گاهی هم مغموم می­شد. 

ولی آخرش همیشه خوش بود.

یکی بود یکی نبود ­آدمها رو، بود بود می کرد.

پیمایش به بالا