بانو نرگس داوری

درباره ی من

نرگس داوری دولت آبادی
بانو نرگس داوری

زندگینامه حرفه ای من

من در کودکی و نوجوانی

من در مسیر زندگی فراز و نشیب های زیادی را تجربه کردم . ولی اینجا می خواهم از روند شکل گیری مسیر نویسندگی بگویم . در کودکی بسیار بازیگوش بودم. مشق نوشتن را خیلی دوست نداشتم . ولی به مرور علاقه در نوشتن در من به وجود آمد . در نوجوانی دلنوشته هایم اوج گرفت . هنوز آن نوشته ها را در دفتری به یادگار دارم . احتمالا در ادامه گزیده ای از نوشته های نوجوانی ام را به اشتراک می گذارم. و این نوشتن ادامه داشت .

جوانی

بعد از ازدواج هم می نوشتم . تبریک تولد و یا دلنوشته های عاشقانه به همسرم  که زندگی را دلپذیرتر می کرد. نوشتن را دوست داشتم و برای من الهام بخش بود، البته هنوز هم هست. ولی آن روزها خیلی به کارم ایمان نداشتم . نوشته هایم را دوست داشتم و آنها را نگه می داشتم.

در آن دوران دوستی وارد زندگی ما شد که نوشته هایش در عین اینکه دلنشین بود خیلی فیلسوفانه و عارفانه بود. وجود این دوست مرا بیشتر به سوی نوشتن هدایت کرد. و هر از گاهی نوشته هایم حال و هوای او را داشت .

چرخ زندگی مرا به ساحل آرامشی رساند، این ساحل آرامش گروهی بود که به من کمک کرد تا به شناخت خود بپردازم. این خوشناسی نیاز به نوشتن داشت و من باز هم به نوشتن نزدیکتر شدم و از نوشتن لذت بیشتری بردم . کوش در وجود خود باعث شد که نوشتن هایم سمت و سو داشته باشد و پر محتواتر شود. البته از این ساحل آرامش باز هم می گویم چون نقش بسیار مهمی در زندگیم داشته و دارد .

در طی سالهای زندگیم ناملایمت های زیادی را تجربه کردم ولی در آخرین سال قرن درگذشت برادر جوانم دردناکترین اتفاق زندگیم بود . زندگی بااین اتفاق برایم سخت شده بود ولی از آنجا که ما با از دست دادن است که به دست می آوریم، من در نوشتن غرق شدم . البته نوشته هایم پر از غم و رنج هجران بود ولی در آخر نوشته هایم به نتایج خوشایندی منتهی می شد.

معجزه ای برای ورود به دنیای نویسندگی

یک از آن روزهای تاریک همسایه ای با ظاهری ساده که سعی داشت مرا به آرمش دعوت کند با هم، هم صحبت شدیم. لا به لای صحبتهایش متوجه شدم که شاعر است و کتاب شعری را به چاپ رسانده است . به همین راحتی شهامت ورود به دنیای نویسندگی حرفه ای را پیدا کردم. صبح روز بعد در گوگل سرچ کردم که که چگونه می توانم نویسنده شوم. در جستجو هایم با استادی توانمند آشنا شدم و در کلاس نویسندگی خلاق ثبت نام کردم. وقتی به من پیام داده شد که باید در مصاحبه شرکت کنم مشتاق تر شدم . باورم نمی شد شماره ی شخصی استاد به من داده شد تا راس ساعت 4 تماس بگیرم و واقعا غیر قابل باور بود که خود استاد با من مصاحبه کرد.

اواخر دیماه 1400 بود و از اول بهمن در دوره نویسندگی شرکت کردم . هر چند با بیماری پدرم همزمان شد ولی من سعی کردم در کلاسها شرکت کنم البته هفته ای یکبار بود و فایل صوتی و مطالب مربوط به دوره ارسال می شد. از دست دادن پدرم دوباره مرا در غم و اندوه فرو برد و باز هم نوشتن به من کمک کرد تا بپذیرم. نوشتن و شرکت در کلاسها و همینطور ساحل آرامش و پذیرش و حمایت خانواده ام مرا در این مسیر هدایت کرد. در این مدت دو کتاب مشترک هم به مرحله چاپ رساندم . به محض آماده شدن فایل الکترونیکی در منوی کتابهای من منتشر می شود .

دوره ها را یکی پس از دیگری شرکت کردم تا به دوره وبلاگ نویسی رسیدم و ایده طراحی سایت شخصی که چند سال قبل به من داده شده بود، به مرحله اجرا در آمد. البته که دنیای وبسایتها را بسیار دوست داشتم و دوره های آموزشی را طی کرده بودم و با کمک خدا و تشویق استادانم و توانایی خودم اینجا هستم.

به امید آنکه در هر دو مسیر بتوانم حرکت کنم . دنیای نویسندگی که همان تولید محتوا است و پشتیبانی وبسایت که مکمل همدیگر می باشند.

در انتها سپاسگزار پروردگارم هستم که به من در این مسیر کمک کرد تا بتوانم تا حدودی اگاهی به دست بیاورم .

هزاران سپاس تقدیم تنها نیروی برترم، پروردگار مهربانم که پرورشم داد.

 

پیمایش به بالا