شاهین اقبال
شاید باورتون نشه .
شاهین اقبال اسم یه آدم نبود.
اسم یه پرنده هم نبود.
شاهین هم نبود.
پس چی بود؟
یه آرزو بود که تو دل آدمها میچرخید و از این دل به اون دل می شد .
یه نگاه به صورت این می کرد و یه لبخند به دیگری.
خلاصه که وهم و خیال هم نبود. هم واقعی بود هم خیالی.
چی بود کی بود نداریم .
فقط اینکه یه حس خوبی بود که مثل یه پرنده از این بوم به اون بوم میرفت.
تازه نگفتم خیلی هم خوش الحان بود.
از چرایی حس و حال آدمها گاهی به وجد می اومد و گاهی هم مغموم میشد.
ولی آخرش همیشه خوش بود.
یکی بود یکی نبود آدمها رو، بود بود می کرد.