نوشته های من

مادر شیرین سخن دختر قصه ها

شاهین اقبال و مادر شیرین سخن دختر قصه ها مادر شیرین سخن دختر قصه ها همانطور که بقچه ­اش را به دوش کشیده بود به راه افتاد. با طلوع خورشید از پشت کوه ها سر برآورد و با اشعه های خورشید از کوه جاری شد. چه شکوه و عظمت را باهم به وجود آورده بودند. […]

مادر شیرین سخن دختر قصه ها بیشتر بخوانید »

شاهین اقبال و چوپان دروغگو

شاهین اقبال و چوپان دروغگو شاید باورتون نشه . شاهین اقبال اسم یه آدم نبود. اسم یه پرنده هم نبود. شاهین هم نبود. پس چی بود؟ یه آرزو بود که تو دل آدمها می‌چرخید و از این دل به اون دل می­شد .یه نگاه به صورت این می­کرد و یه لبخند به دیگری.خلاصه که وهم

شاهین اقبال و چوپان دروغگو بیشتر بخوانید »

تاریک خانه ذهن

یک شب در تاریک خانه ذهنم با خود خلوت کردم . چرا تاریک خانه؟ چون تاریکترین تاریخچه های عمرم را در آنجا بایگانی کرده بود . برچسب تاریک خانه را به ذهنم دادم نه آنکه پر از تلخی و تنگنا است . نه!؟ چون از تاریکترین لحظه‌ های زندگیم تصاویر زیبایی از خودم را ظاهر

تاریک خانه ذهن بیشتر بخوانید »

یک شروع خوب

یک شروع خوب یک شروع خوب یک نگاه خوب می خواهد .زندگی را زندگی باید کرد . این انتخاب ماست که به آن معنا می بخشد . پس باید به معنای زندگی پی برد . با نوشتن روزانه هر روز چیزهای جدیدی را کشف می کنیم . یک روز دیگه با حس و حال خوب 

یک شروع خوب بیشتر بخوانید »

سپاسگزاری

سپاسگزاری دومین روز چالش نوشته صبحگاهی رابا سپاسگزاری آغاز می کنم . به شکر و میمنت یه روز دیگه با سپاسگزاری  آغاز شد . خدواندا سپاسگزارم که به من امروز هم فرصت زندگی ، رشد و آرامش و حرکت در مسیر بهبودی دادی .لحظه های حضور اندک و نیاز ما به آن بی نهایت تا

سپاسگزاری بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا