اولین صفحه صبحگاهی
اولین صفحه صبحگاهی اولین صفحه صبحگاهی را رسما از روز چهارشنبه 8 تیر 1401 استارت زدم با امید آنکه این صفحات بدون وقفه ادامه پیدا کند . یک روز دیگر پر از برنامه و شلوغی آنقدر که ذهنم منفجر می شود ، هزاران کار که نمی توانم آنها را طبقه بندی کنم . چند روزی […]
داستان کوتاه
داستان کوتاه گونهای از ادبیات داستانی است که نسبت به رمان یا داستان بلند حجم بسیار کمتری دارد و نویسنده در آن برشی از زندگی یا حوادث را مینویسد. درحالی که در داستان بلند یا رمان، نویسنده به جنبههای مختلف زندگی یک یا چند شخصیت میپردازد و دستش برای استفاده از کلمات باز است. به همین دلیل ایجاز در داستان کوتاه مهم است و […]
آغازی نو
آغازی نو در یک تاریخ رند امروز 8/8 سال 1403 بود و حس بودن را یکبار دیگر می توانسنم تجربه کنم. تجربه زندگی ، رشد و تغییر و شهامت عوض شدن و یادگیری که تا پایان عمر می تواند ادامه پیدا کند . امروز هم آغازی نو بود ، چندین بار همزمان دو کار را […]
راز آرامش
راز آرامش راز آرامش در درون ماست .امروز وقتی کتاب راز در شروع به خواندن کردم، تیتر فصل جدید این بود : راز کارها را آسان می کند و می تواند راز آرامش ما باشد. در ادامه متوجه شدم که احسااسات ما روز ما را می سازند . وقتی من حال و احساس بدی مثل […]
قلب
قلب گوشهای دلپذیر را سکنا گزین بادی میخانه را بر لب ببین سکوت و عود و شمع هر سه و را میخواند در حرم قلـــــــــب تو محرم اسرار حق قلـــــــــب تو میخانه مستی نگر قلـــــــــب تو با دود عود پیدا میشود قلـــــــــب تو با شمع جان هویدا میشود قلـــــــــب تو در قلـــــــــبــــها پیدا میشود قلـــــــــب […]
زندگی
زندگی را زنـــــــــــــدگی کن شاید در این لحظه زندگی تو را رها کند و تو دیگر سوار بر اســــــــــــب سرکش درونت نباشی سوار بر زینی خالی از اسب و تــــــو مانده ای در کوره راه بـــــودن و یــــــــــا نــــبـودن که البته وقتی حرکتی نبـــاشـــــد و در جــــــا زدن، همان نبــــودن است و حتی پس رفتی […]
پیچک
از پیچک تا پرواز گاهی روزها در وجودم می پیچم همچون پیچکی که راه آسمان را تازه آموخته. اما دریغ که دستت به آسمان نمی رسد، مگر آنکه از ریشه هایت جدا شوی و پرواز را تجربه کنی و برسی به آن ️ ️ بی نهایت باقی … ۲۹ دیماه ۱۴۰۲ #نویسنده #نویسندگی #نرگس_داوری https://t.me/nargesdavari55 […]
فریاد
فریاد شعله های سکوت همیشه سوزنده نیست، گاهی تو را منجمد میکند، از یخ سردتر میشوی. در شعله های شرر انگیز جانانه سکوت کوچ می کند به سرزمین وجودت و سکوت سردترت می کند. در افق های نزدیک رکوع و بر می انگیزد تو را در اوج سجود و قنوت و تو دوباره بال و […]
نا گفته های نمناک
ناگفته های نمناک شب گفته های سکوتم قلبم را نوازش میکند نوازشی از جنس ناز و نیاز شاید هم راز و نیاز من زنده میشوم با عشق من زنده میشوم با یار من زنده میشوم با آن الههی بیهمتا من دوباره پاک میشوم در این چشمه زلال من دوباره عاشق میشوم در لحظههای راز […]
دنیای آرزوها
دنیای آرزوها یک دنیا آرزو دارم که هر شب میآید به یادم با خود میگویم فردا همه آنها را در مییابم دریغ که لحظه خاموشی چشمانم همه خاموش میشوند تا فردا شب و دوباره لحظه خاموشی چشمانم می آیند به دنیایم آخر این چه آرزوهایی است که هر شب موقع خواب میآیند نوشته […]
از جنگ تا حق
از جنگ تا حق در جنگهای درونم دخترکی دارم که دنیایم را میکاود تا به من برسد تا مرا پیدا کند و مرا در آغوش بگیرد آغوشی که مادرانه است تا دخترانه و در تمام لحظات در گوشم نجوا میکند آرام باش آرام بگیر تا پروانه وجودت بر شانه راستت بنشیند و پروانگی را […]