مادر شیرین سخن دختر قصه ها

شاهین اقبال و مادر شیرین سخن دختر قصه ها مادر شیرین سخن دختر قصه ها همانطور که بقچه ­اش را به دوش کشیده بود به راه افتاد. با طلوع خورشید از پشت کوه ها سر برآورد و با اشعه های خورشید از کوه جاری شد. چه شکوه و عظمت را باهم به وجود آورده بودند. […]

مادر شیرین سخن دختر قصه ها بیشتر بخوانید »

شاهین اقبال و چوپان دروغگو

شاهین اقبال و چوپان دروغگو شاید باورتون نشه . شاهین اقبال اسم یه آدم نبود. اسم یه پرنده هم نبود. شاهین هم نبود. پس چی بود؟ یه آرزو بود که تو دل آدمها می‌چرخید و از این دل به اون دل می­شد .یه نگاه به صورت این می­کرد و یه لبخند به دیگری.خلاصه که وهم

شاهین اقبال و چوپان دروغگو بیشتر بخوانید »

لحظه های ناب

لحظه های ناب لحظه های شاد لحظه های شور لحظه های حضور همه‌ی لحظه هایت ناب همه عمرت به ناز همه وجودت سلام در بهار رمضان درک لحظه هایش آسان فرصت حضور آنی مجوز ورود آزاد پس همه بخوانید مرا شادی قلب های شاد شور و شوق و شیدایی سور جان‌های خدایی همه در اجابت

لحظه های ناب بیشتر بخوانید »

دفترشعر

دفتر شعری دارم دامن افشان و گلگون شور و شعف و حس یار همه در هم پیچیده در شعر شعور خیزد در عقل احساس درک و شناخت تو ما را به کجا خواند ما را به که بسپارد دل خون و لب خندان بر کوی و برزن راهی تا از تو نشانی یابم تا با

دفترشعر بیشتر بخوانید »

نرگس داوری

معرفت و آگاهی

دریای بی معرفتی کرانه‌ای نداردساحلش نا آرام است راه به جایی نداردمثل رودی کور است از کوهی به کوه می‌رسدمقصدش دریا نیست اقیانوسی آرام نیستجنگلی موهوم است شوریده و نامعلومپر هراس و ترسناک است خوف و خطر داردجنون و شرر دارد شوم است و بی پایانیدر راه می ماند آنکه غرق است دردریای قدر نشناسیقلب‌ها

معرفت و آگاهی بیشتر بخوانید »

در انتهای دیدار

یک شب به شبهایم پر شد ز بی تابی وفور غم وافر شد دل بی تاب ز بی تابی درد هجوم آورد وجود هم کم آورد درد به جان پیچید جان هم ز تن آمد بر خود پیچیدم در خود غلتیدم اشک هم جاری شد هراسان جانم به لب آمد از جور و ستم جاری

در انتهای دیدار بیشتر بخوانید »

تاریک خانه ذهن

یک شب در تاریک خانه ذهنم با خود خلوت کردم . چرا تاریک خانه؟ چون تاریکترین تاریخچه های عمرم را در آنجا بایگانی کرده بود . برچسب تاریک خانه را به ذهنم دادم نه آنکه پر از تلخی و تنگنا است . نه!؟ چون از تاریکترین لحظه‌ های زندگیم تصاویر زیبایی از خودم را ظاهر

تاریک خانه ذهن بیشتر بخوانید »

یک شروع خوب

یک شروع خوب یک شروع خوب یک نگاه خوب می خواهد .زندگی را زندگی باید کرد . این انتخاب ماست که به آن معنا می بخشد . پس باید به معنای زندگی پی برد . با نوشتن روزانه هر روز چیزهای جدیدی را کشف می کنیم . یک روز دیگه با حس و حال خوب 

یک شروع خوب بیشتر بخوانید »

سپاسگزاری

سپاسگزاری دومین روز چالش نوشته صبحگاهی رابا سپاسگزاری آغاز می کنم . به شکر و میمنت یه روز دیگه با سپاسگزاری  آغاز شد . خدواندا سپاسگزارم که به من امروز هم فرصت زندگی ، رشد و آرامش و حرکت در مسیر بهبودی دادی .لحظه های حضور اندک و نیاز ما به آن بی نهایت تا

سپاسگزاری بیشتر بخوانید »

اولین صفحه صبحگاهی

اولین صفحه صبحگاهی اولین صفحه صبحگاهی را رسما از روز چهارشنبه  8 تیر 1401 استارت زدم با امید آنکه این صفحات بدون وقفه ادامه پیدا کند . یک روز دیگر پر از برنامه و شلوغی آنقدر که ذهنم منفجر می شود ، هزاران کار که نمی توانم آنها را طبقه بندی کنم . چند روزی

اولین صفحه صبحگاهی بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا