باران و قصهی وجود
باران و قصهی وجود باز باران با ترانه با نوای بیکرانه در هوای بیبهانه در وجود شاعرانه در قلبی عاشقانه میخورد بر بام خانه یادم آید لحظهی ناب لحظههای عاشقانه در پناهی بیکرانه در وصالی جاودانه در شروعی شاکرانه کودکی در گهواره بودم خردسالی شادمانه نوجوانی سرمست و حیران جوانی در بند […]
نوشتن
نوشتن را دوست دارم نوشتن را دوست دارم؛ زیرا با نوشتن از قل و زنجیرهای زنگ زده افکارم رها می شوم، از بایدها و نبایدهایی که جهانماان را تاریک کرده است . نوشتن را دوست دارم زیرا آنچه را که نمیتوانم با زبانم بیان کنم روی کاغذ جاری می شود. نوشتن را دوست دارم […]
آغازی نو
آغازی نو در یک تاریخ رند امروز 8/8 سال 1403 بود و حس بودن را یکبار دیگر می توانسنم تجربه کنم. تجربه زندگی ، رشد و تغییر و شهامت عوض شدن و یادگیری که تا پایان عمر می تواند ادامه پیدا کند . امروز هم آغازی نو بود ، چندین بار همزمان دو کار را […]
راز آرامش
راز آرامش راز آرامش در درون ماست .امروز وقتی کتاب راز در شروع به خواندن کردم، تیتر فصل جدید این بود : راز کارها را آسان می کند و می تواند راز آرامش ما باشد. در ادامه متوجه شدم که احسااسات ما روز ما را می سازند . وقتی من حال و احساس بدی مثل […]
دفترشعر

دفتر شعری دارم دامن افشان و گلگون شور و شعف و حس یار همه در هم پیچیده در شعر شعور خیزد در عقل احساس درک و شناخت تو ما را به کجا خواند ما را به که بسپارد دل خون و لب خندان بر کوی و برزن راهی تا از تو نشانی یابم تا با […]