قلب
قلب گوشهای دلپذیر را سکنا گزین بادی میخانه را بر لب ببین سکوت و عود و شمع هر سه و را میخواند در حرم قلـــــــــب تو محرم اسرار حق قلـــــــــب تو میخانه مستی نگر قلـــــــــب تو با دود عود پیدا میشود قلـــــــــب تو با شمع جان هویدا میشود قلـــــــــب تو در قلـــــــــبــــها پیدا میشود قلـــــــــب […]
دفترشعر

دفتر شعری دارم دامن افشان و گلگون شور و شعف و حس یار همه در هم پیچیده در شعر شعور خیزد در عقل احساس درک و شناخت تو ما را به کجا خواند ما را به که بسپارد دل خون و لب خندان بر کوی و برزن راهی تا از تو نشانی یابم تا با […]